- تر بزئن
با تبر جایی را بریدن
معنی تر بزئن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(تَ بُ)
لغت نامه دهخدا
یکی از دهستانهای بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز است. این دهستان از 18 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و در حدود 3800 تن سکنه دارد. قراء مهم آن عبارتند از: چوب سرخ، باریک آباد، احمدآباد نرگسی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
آتش زدن، آتش انداختن در چیزی
بوی بد غذا، بوی غذای مانده، فاسد شده
دیوانه شدن، بد جنس شدن
تنه زدن به کسی
ته بزوئن، تازدن، لازدن
هنگام نورافشانی آفتاب، طلوع خورشید
ناراحت شدن، سوختن پارچه پر، مو و یا هر چیز دیگری که صدای
شر کسی را دور کردن
جل زنده
فریاد زدن، فریاد زدن از روی درد
درد ناگهانی در تن و جان، تیر کشیدن، به هدف زدن (در تیله
فریاد کشیدن
همه را خبر کردن، اعلام کردن
کفک زدن
چیزی را از دست دیگری قاپیدن
بر سر کسی فریاد زدن داد زدن
کنایه از: تمیزی و پاکیزگی، نهایت پاکی و تمیزی
سرکشی کردن
ساقه زدن محصول جالیزی، سر بر آوردن گیاه از خاک
لب زدن، خوردن، چشیدن
ساقه زدن، ساقه زدن جالیز، جوانه زدن، از چیزی سر درآوردن
قاپیدن، ربودن، قاپیدن، ربودن
پایین دادن فتیله ی چراغ، پایین تر زدن نشانه، ردیف کردن
دبه در آوردن، حقه و نیرنگ در آوردن به هنگام بازی، حقیقت
هدایت گوسفند ماده به مکانی مخصوص، برای شیر دادن به بره های
پر زدن
بند زدن ظروف چینی، شکسته بندی کردن
نوعی گل اندود نمودن سقف، تخته ها به صورت ضربدری به سقف میخ
فرو بردن پرندگان کشتار شده در آب داغ تا عمل پرکندن آن ها
تا کردن، لازدن، بند انداختن صورت
تیغ زدن، برش دادن
جوانه زدن، برآمدن آفتاب
دست زدن، هل دادن با دست، تجاوز به عنف